تک . شمشیر . بی نظیر

نظیرA.SH.B

باسلام به وبلاگ شخصی من خوش اومدین
مطالب این وبلاگ شامل احادیث ، جملات زیبا و آموزنده از بزرگان ، داستان های زیبا ، شعر، دلنوشته های خودم ، خاطرات تلخ و شیرین و تجربه هایی که برام پیش اومده و کسب کردم .
امید است تا به یاری خدا این وبلاگ خنده ای بر لب کسی جاری یا قطره ی علم وتجربه ای به کسی اضافه کند و در کل برای کسانی که وارد این وبلاگ می شوند مفید باشد وان شاءلله که مورد رضایت و عنایت خدا و امام زمان (عج) قرار بگیرد .
کپی برداری از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع مورد رضایت است .

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

دلنوشته

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ

آقا

شنیده ام که سرباز کم است ...

پس آقای من

برای نقطه ی سرباربودنم دعاکن ..

میبینی مولای من ؟

 تا سرباز شدنت یک نقطه فاصله دارم 

اللهم عجل لولیک الفرج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۷:۰۰
حسام الدین کسرایی

کم باش ولی همیشه باش

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۰ ق.ظ

چند سال پیش وقتی اسمس میومد:

حتی اگه تبلیعاتی بود میگفتی آخ جون اسمس اومد ...
الان وقتی اسمس میاد...

حتی اگه دوستت پیام داده باشه  قبلش میگی اه بازم اسمس تبلیغاتی اومد ...
تا بوده همین بوده ...
زیاد که باشی میشی اه ....
پس کم باش ولی همیشه باش ....


پ . ن : دلم واسه همه رفیقای گلم تنگ شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۶:۳۰
حسام الدین کسرایی

همراه آخر من ...

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ

تنهایی را ترجیح می دهم به داشتن « همراه اول » 

این روزها همه اول راه همراه اند .....

باید به فکر « همراه آخر » بود ....

همراه آخر من پس کجایی ؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۰
حسام الدین کسرایی

راهنمای استفاده هر چه بهتر از این وبلاگ

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ق.ظ

به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست ...

گاهی وقتا ممکنه آدم ناامیدباشه و نیاز به حرفای امیدوار کننده داشته باشه ....

گاهی وقتا ممکنه آدم ناراحت باشه و حالش گرفته باشه ونیاز به خنده داشته باشه ... 

گاهی وقتا ممکنه آدم دنبال یه تجربه باشه حالا هرچند کم و کوچیک ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۶:۲۷
حسام الدین کسرایی

اینجوریشو ندیده بودم تا حالا!!!

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۰۰ ق.ظ

 

یه روز تو خیابون داشتم می رفتم که خوردم به ترافیک از دور که نگاه کردم دیدم یه نفر تو ماشین در حالی که داره رانندگی می کنه با آینه ماشینش ور میره و ترافیک درست کرده و عین خیالشم نیست بیشتر که دقت کردم دیدم داره خودشو آرایش می کنه رقتم جلوتر دیدم یه پیرمرد حدود 50 ساله داره با مو کن های مخصوص آرایش زنا موهای دماغشو میکککنه ... هیچی دیگه از شدت خنده سه هفته بستری شدم تازه از بیمارستان مرخص شدم .....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۴:۰۰
حسام الدین کسرایی